داستان در یک شهر کوچک در غرب میانه اتفاق می‌افتد؛ زمانی که کابوس افسانه‌ای، جک دندان اره‌ای، از مزارع ذرت برمی‌خیزد و پسران نوجوان شهر را در نبردی خونین برای بقا، به چالش می‌کشد. در همین زمان است که مراسمی مرگبار که هرساله برگزار می شود، علنی می شود و ...

در آینده ای نزدیک، کلیسای کاتولیک یاد گرفته که چگونه مردم را زنده کند. کل این روند مخفی نگه داشته می شود و از قوانین سختگیرانه پیروی می کند: فقط ایمانداران بی گناه زیر 65 سال می توانند زنده شوند و ...

در دسامبر سال 1945 میلادی، پنج کهنه سرباز و دوست دوران کودکی در خانه دوست و همکار خود که در سوگ مرگ همسرش به سر می‌برد، دور هم جمع می‌شوند. اما زمانی که دورهمی آن‌ها به یک جلسه احضار روح تبدیل می‌شود، همه چیز کاملا تغییر کرده و ...

عده کمی از نجات یافتگان مخالف دولت، پشت خطوط دشمن گرفتار شده اند و باید از نیروهای نازی فرار کنند و با استفاده از رادیو، پیامی امیدبخش به دیگر نجات یافتگان برسانند و ...

وقتی که همسر جدید مردی ثروتمند با پسری خوشتیپ آشنا می شود، نقشه ای برای رسیدن به ثروت مرد می کشند، اما قاتل اجیر شده همه نقشه ها را برهم می زند و ...

پنج غریبه در یک فیلم که مربوط به تسخیر و شکار شدن هست بازی می‌کنند. در این فیلم مخاطبان مجموعه‌ای از اتفاقات و سکانس‌ها را مشاهده می‌کنند که عمیق‌ترین ترس‌ها و تاریک‌ترین رازهای آنها را طی پنج داستان به تصویر می‌کشد و …

مردی که سابقآ مامور پلیس بوده، به همراه خانواده اش طعمه نیرویی شرور می شود که از آینه ها برای ورود به خانه‌ی آن‌ها استفاده می کند.

در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر، همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند. جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان میدهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آن‌ها جایش را به دشمنی میدهد. بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند. وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد...

«راوي» (نورتن)، جواني پريشان حال پي مي برد که به کمک مشت بازي با دست هاي برهنه، بيش از هر زمان ديگري احساس زنده بودن مي کند. او و «تايلر دردن» (پيت) که به دوستاني صميمي تبديل شده اند، هفته اي يک بار با هم ملاقات مي کنند تا با هم مشت بازي کنند. در حالي که افراد ديگري هم به باشگاه شان مي پيوندند، محفل شان به رغم آن که رازي است بين شرکت کننده هايش، شهرت و محبوبيت يک باشگاه زيرزميني را پيدا مي کند...